اينروزها شعار کهنه "رفراندوم" از سوى اصلاح طلبان حکومتى و بيرون حکومتى موسوم به "جنبش سبز" که تاکتيکها و استراتژى شان به بن بست رسيده است مجددا طرح ميشود. جمهوريخواهان نيز به سياق گذشته شعار "رفراندوم" را در اجتماعاتشان تکرار ميکنند. اما اين رفراندوم که امروز طرح ميشود همان رفراندومى نيست که در دوره ١٨ تير ٧٨ طرح ميشد. آن رفراندوم که از رضا پهلوى تا جمهوريخواهان متفرقه و مجاهدين طرح ميکردند٬ و بعضا هنوز طرح ميکنند٬ ظاهرا رفراندومى براى تعيين نظام بعدى بود. مستقل از اينکه هر نيروئى با چه مضمونى رفراندوم را طرح ميکرد٬ اين شعار راه حلى از بالا براى حل بحران جستجو ميکرد. اين سياست صاف و ساده به اين دليل که خامنه اى عليه خودش رفراندوم نميگذارد شکست خورد و با سرکوب ١٨ تير اين شعار نيز به حاشيه رفت.
امروز سران سبز حکومتى و هوادارانشان در خارج از رفراندوم ديگرى سخن ميگويند. مشخصه اين رفراندوم اينست که با حفظ جمهورى اسلامى٬ با حفظ خامنه اى و ولى فقيه٬ با مخالفت با اعتراض راديکال توده اى در خيابانها٬ قرار است معلوم شود نظر مردم راجع به "انتخابات" چيست و آيا نتيجه آن را قبول دارند يا نه؟ اين پيشنهاد را ماهها قبل خاتمى طرح کرد و اخيرا کروبى در بسته بندى ديگرى عنوان کرده است و قرار است طى آن به "حاکميت شوراى نگهبان" پايان داده شود. بزعم کروبى "دخالتهاى شوراى نگهبان مانع برگزاری یک انتخابات آزاد ریاست جمهوری و تشکیل یک مجلس خبرگان و شورای اسلامی مستقل میشود". پيشنهاد ديگر کروبى٬ که ديگران هم بارها تکرار کرده اند٬ اجازه تظاهرات براى تعيين "وزن هر گرايش و مشخص شدن اقليت و اکثريت" است. کروبى گفته خودشان امنیت اجتماع را تامين ميکنند و تضمين ميدهند اين راهپيمائى با پرهیز از هرگونه شعار ساختارشکن برگزار شود!
از پروپاگاند تا پرچم سفيد
اين پيشنهاد خاتمى و کروبى که چيزى جز ادامه طرح رفسنجانى و مجمع تشخيص مصلحت نظام براى محدوديت اختيارات شوراى نگهبان نيست٬ که البته بايد اين محدوديت را خامنه اى تائيد کند٬ خاکريزى در مقابل جنبش سرنگونى و تلاشى ورشکسته ديگر براى بقاى نظام جنايتکار اسلامى است. اينها قدم بقدم از وحشت عزم سرنگونى طلبانه توده مردم معترض زير عباى خامنه اى ميخزند و در عين حال با لفاظى تبليغاتى تلاش دارند به اردوى از هم پاشيده هوادارانشان دلگرمى بدهند. کروبى و شرکا خوب ميدانند که همين دو سه هفته پيش دولت احمدى نژاد را برسميت شناختند و به سر ولايت فقيه بعنوان يک رکن قانون اساسى قسم خوردند. در ادامه اين سياست با تاکتيک "اسب تروا" در ٢٢ بهمن خواستند قدرتشان را در به سکوت کشاندن مردم نشان دهند. معضل اين جماعت اينست که چرا خامنه اى همين را برسميت نميشناسد و چرا سهم و "وزن گرايش ديگر" را با نام خودش برسميت نميشناسد. تمام جنجال تئورى "مصادره جمعيت" همين است. و بالاخره کروبى و خاتمى ميدانند که مجوز راهپيمائى براى تعيين "اکثريت و اقليت" حرف مفت است. آنهائى که کمر به سرنگونى اين نظام بسته اند٬ با فرض معلوم شدن "اکثريت" بودن جناح قديم چاقو کش و تازه اصلاح طلب٬ به خانه شان نميروند. آنها خواهان سرنگونى کل اين نظام اند حتى اگر کروبى مانند خامنه اى قباله جعلى ۵٠ ميليونى براى خود جور کند. در ايران سوال برسر روشهاى دمکراسى آخوندى و اسلامى براى تعيين "اقليت و اکثريت" دو جناح نيست٬ برسر سرنگونى کل نظام با هر جناح و دار و دسته اش است. و بالاخره کروبى نگفته است اگر فرضا خامنه اى عقل از سرش پريد و مجوز تظاهرات به حضرات داد تا وزن جناح شان را براى سهمگيرى در قدرت نشان بدهند٬ امنيت را چگونه تامين ميکنند و چگونه سرندادن شعارهاى "ساختارشکنانه" را تضمين ميکنند؟ اگر مخالفين نظام آمدند و عليه نظام منحط اسلامى شعار دادند٬ کروبى جز با روش خامنه اى و جز با چاقوکشان امنيتى ميتواند جلويشان را بگيرد؟
رفراندوم با هر مضمونى که طرح شود شعارى پوچ و ارتجاعى است. اولا رفراندوم محصول به فرجام رسيدن يک روند مبارزه سياسى زنده در جامعه است و نه تاکتيکى براى جلوگيرى از آن. نفس مسئله تغيير نظم موجود به هيچ رفراندومى گره نخورده است. تغيير را نيروى خواهان تغيير با روشهاى انقلابى بوجود مى آورد. مردمى که عليه وضع موجود به خيابان آمدند قانون و حکومت حافظ قانون را قبول ندارند. قانون واقعى در ايندوران تناسب قواى سياسى است. آن نيرو و جنبشى که در راس تحولات قرار ميگيرد٬ مشروعيت اش را نيز از همين پروسه ميگيرد و نه در خيمه شب بازى رفراندوم براى دامنه اختيارات قاتلين حکومتى. مردم به رفراندومى نمى آيند که قرار است سکان اوضاع را دست جناحى از شکنجه گران و شرکاى قتل و جنايت حکومت اسلامى دهند. اگر روزى مردم در رفراندومى شرکت کنند٬ آن رفراندوم براى مهر تائيد حقوقى زدن به يک پروسه سياسى واقعى است که به فرجام رسيده است. معضل اين جماعت اينست که از يکسو معترفند که اوضاع از پلاتفرم "راى من کو؟" گذشته است و از سوى ديگر ميخواهند زمان و تب سياست را به روزهاى "انتخابات" برگردانند. اين عملى نيست و نميشود. شعار رفراندوم محصول اين وضعيت استيصال آميز اصلاح طلبان حکومتى است.
"آزادى٬ سوسياليسم٬ راه نجات مردم"
اما حقيقت ساده اينست که اکثريت عظيم مردم جمهورى اسلامى نميخواهند. اين حکومت در بحران سرنگونى دست و پا ميزند و تشديد شکاف در بالا و تشديد جنگ جناح هاى نظام اسلامى واکنشى به اين واقعيت بيرون حکومت و تلاشى براى حفظ و بقاى نظام است. جناح ها و باندهاى اسلامى در اين جدال بدون ترديد منافع سياسى و اقتصادى روشنى دارند. سهم قدرت سياسى در کل حکومت اسلامى معيارى براى تعيين سهم در منافع اقتصادى است. اما اقتصاد مشخصه و بيان کننده جدال فراکسيونهاى طبقه حاکمه نيست. ريشه اين بحران سياسى است و به بود و نبود رژيم اسلامى مربوط ميشود.
و اگر مردم اين وضعيت را نميخواهند٬ که نميخواهند و با قدرت به همه نشان داده اند٬ آنوقت تنها راه منطبق با اميالشان نفى وضع موجود است. نفى اختناق و ارتجاع و آپارتايد اسلامى است. نفى فقر و فلاکت و گرسنگى است. نفى حاکميت اسلامى٬ نفى ارگانهاى متفرقه سرکوب و لفت و ليس اسلامى و انحلال همه آنان است. نفى حاکميت و مناسبات استثمارگرانه سرمايه دارى بر مقدرات زندگى حال و آينده خويش است. مردم آزادى ميخواهند٬ برابرى ميخواهند٬ حرمت و زندگى شايسته انسان ميخواهند و اينها با فرض جمهورى اسلامى غير ممکن است. شرط اول هر نوع پيشروى سرنگونى انقلابى اين حکومت جنايت و تجاوز و فلاکت است. رفراندوم در هر بسته بندى شعارى و سياستى براى قالب زدن اعتراض مردم در چهارچوبهاى سياست و افق بخشهاى مختلف بورژوازى ايران است. ما در مقابل اين شعار ارتجاعى و واپسگرا٬ شعار؛ "آزادى٬ سوسياليسم٬ راه نجات مردم" را طرح ميکنيم. اين شعار نه وعده رفراندوم ميدهد و نه قرار است مردم را به بارگاه خامنه اى ببرد. اين شعار براى تحقق اش بر نفى تماميت جمهورى اسلامى و بر نفى بنيادهاى نظم ارتجاعى سرمايه دارى از طريق يک انقلاب کارگرى تاکيد دارد.
انقلاب طبقه کارگر انقلابى براى نجات کارگران نيست بلکه انقلابى براى آزادى جامعه است. طبقه کارگر آزاد نميشود مگر اينکه همراه با آزادى خود کل جامعه را آزاد کند. لذا "آزادى٬ سوسياليسم٬ راه نجات مردم" شعارى واقعى براى تمام کسانى است که براى آزادى و برابرى بميدان آمده اند و تحقق آنرا در انقلاب طبقه کارگر براى سوسياليسم٬ جستجو ميکنند. زنده باد "آزادى٬ سوسياليسم٬ راه نجات مردم"! *